داستاني شيرين و آموزنده از كتاب كليله و دمنه
روزی روزگاری، در جنگلی بزرگ شغالی زندگی میکرد که همیشه به دنبال راههای آسان و سریع برای رسیدن به موفقیت و اهدافش بود.
او همیشه حسرت زندگی پر زرق و برق حیوانات دیگر را میخورد و به دنبال راهی برای رسیدن به آرزوهایش بود.
یک روز، شغال در حال قدم زدن در کنار برکهای بود که صدای زیبای طاووسی را شنید. طاووس با پرهای رنگارنگ و زیبایش کنار برکه مشغول نوشیدن آب بود. شغال با خود فکر کرد که شاید طاووس بتواند راهی به او نشان دهد تا به آرزوهایش برسد. پس به سمت طاووس رفت و با احترام گفت:
“ای طاووس زیبا، من همیشه از زندگی پر زرق و برق تو تعجب میکنم. آیا میتوانی به من راهی نشان دهی که من هم به آرزوهایم برسم و مانند تو زندگی کنم؟”
طاووس با لبخندی دوستانه پاسخ داد:
“ای شغال عزیز، رسیدن به موفقیت و زندگی خوب نیازمند دو اصل مهم است:
پرهیز از حرص و طمع و خودشناسی و درک تواناییها.”
شغال با تعجب پرسید:
“چگونه میتوانم این اصول را در زندگیام به کار بگیرم؟”
طاووس توضیح داد:
“اولین اصل این است که از حرص و طمع پرهیز کنی. حرص و طمع تنها باعث مشکلات و دشواریهای بیشتر میشود.
به جای اینکه همیشه به دنبال چیزهای بیشتر و بهتر باشی، سعی کن از آنچه داری بهرهمند شوی و قدر آن را بدانی.”
سپس افزود: “دومین اصل، خودشناسی و درک تواناییها است. باید به دقت تواناییها و ضعفهای خود را بشناسی و بر اساس آنها تصمیمگیری کنی.
اگر تواناییهای خود را به خوبی بشناسی، میتوانی بهترین استفاده را از آنها ببری و به موفقیت دست یابی.”
شغال که تا آن زمان همیشه به دنبال راههای سریع و آسان بود، ابتدا از این نصیحتها ناامید شد. اما با گذشت زمان و تفکر بیشتر، متوجه شد که نصیحتهای طاووس بسیار هوشمندانه و عملی هستند.
او تصمیم گرفت که از حرص و طمع پرهیز کند و به جای آن، بر روی تواناییهای خودش تمرکز کند. با گذشت زمان، شغال دید که زندگیاش بهبود یافته و به اهدافش نزدیکتر شده است.
این داستان به ما میآموزد که در مسیر موفقیت، باید از حرص و طمع پرهیز کنیم و با شناخت دقیق تواناییها و ضعفهای خود، تصمیمات هوشمندانهتری بگیریم.
همچنین، مشورت گرفتن از دیگران و گوش دادن به نصیحتهای هوشمندانه میتواند به موفقیت ما کمک کند.